“
ز) تشفی خاطر بزه دیده
ارضای خاطر بزه دیده از جرم یا اولیای او میتواند یکی از اهداف مجازات باشد. جایی که ماهیت جرم علیه حقوق الناس است، اعمال مجازات های اسلامی، رضایت خاطر آسیب دیدگان از جرم را در نظر داشته است. در باب جنایت علیه جان یا عضو، حق قصاص به اولیای دم و بزه دیده قرار گرفته است. [۱۳۸] شفاعت از مجرم نیز به اذن بزه دیده بستگی دارد. پذیرش توبه درباره حق العباد به رضایت صاحب حق، وابسته است. این مسائل در جهت رضایت خاطر قربانی جرم یا اولیای او قابل تحلیل و ارزیابی هستند؛ زیرا هر گونه جرم که علیه اشخاص رخ میدهد، عواطف و احساسات بزه دیده و بستگان او را جریحه دار میسازد.
با توجه به آنچه در باره اهداف مجازات های اسلامی بیان شد، به این نتایج میرسیم که نظام کیفری اسلام، در قانون گذاری و اعمال مجازات های بدنی، راه اعتدال را انتخاب کردهاست، به گونه ای که فقط عدالت و سزادهی یا کارکرد های فردی و اجتماعی مجازات را به تنهایی در نظر نداشته، بلکه ترکیبی از این دو راه را در نظر گرفته است. در این رویکرد اجرای عدالت و استحقاق مجرم به پس دادن جزای رفتار مجرمانه خود، در قالب مجازات از یک طرف، و توجه به آثار و کارکردهای فردی و اجتماعی مجازات از قبیل اصلاح مجرم، بازدارندگی و پاسداری از کیان جامعه، از سوی دیگر، مورد توجه است. پذیرش عفو شخصی یا خصوصی، سقوط مجازات با توبه در شرایط خاص، گواهی بر این امر است که اسلام بر اجرای مجازات و عدالت در هر شرایطی تأکید نمی ورزد. ممکن است به اقتضای شرایط و مصالح اجتماعی، نوع و کیفیت اجرای مجازات ها دچار تغییر شود یا بنا به اقتضای مصالح شخصیتی فرد مجرم، اجرای مجازات متوقف گردد. اگر مجازات ها نتواند اهداف مورد نظر را تأمین کند یا در شرایط خاصی، آثار نامطلوبی در پی داشته باشد، در این صورت، اجرای مجازات به صلاح نخواهد بود و مشروعیت خود را از دست خواهد داد و باید به مجازات جای گزین روی آورده یا چاره ی دیگر اندیشید. به این ترتیب، با تبیین اهداف مجازات اسلامی بر اساس آیات و روایات، به این نتیجه میرسیم که هدف قانون گذار مجازات اسلامی از اعمال مجازات ها از جمله مجازات های بدنی، با توجه به اصول حاکم بر مجازات ها به ویژه تناسب جرم و مجازات، دستیابی به اهداف عالی انسانی و جامعه ای آرام و امن است.
گفتار دوم: اهداف مجازات در حقوق جزای غرب و اسناد حقوق بشری
فلسفه مجازات، از مباحث مهم حقوق جزای عمومی است و مجازات از دیدگاه روان شناسی، جامعه شناسی، کیفر شناسی و حقوق، قابل بررسی و ارزیابی است. در این میان، نگاه فلسفی به مجازات در فکر پاسخ گویی به مسائل فلسفی و اهداف مجازات است. می توان گفت در دوره های اولیه حیات اجتماعی، ارضای حس انتقام خواهی قربانی جرم و باز پروری احساسات جریحه دار شده وی، توجیه گر مجازات و اهداف آن شمرده می شد. از این رو، به باور پرادل « کیفر در گذشته، وسیله ای برای اعاده آبروی از دست رفته بزه دیده و هم زمان، برای تأیید مجدد حیثیت و قدرت وی، با توهین به شخص توهین کننده ( مجرم) [ بود] چندان که او را خوار کند.»[۱۳۹] در دوره های اولیه، نگاه به مجازات، ” بزه دیده محور” بود. هدف مجازات را در این می دیدند که منزلت و حیثیت قربانی جرم اعاده گردد یا روان آسیب دیده او التیام یابد. در همان عصر، کسانی به این موضوع پی بردند که مجازات انتقام جویانه و بزه دیده محور، نمی تواند مبنای جدی و عقلانی برای اعمال کیفر باشد. به همین دلیل، نظریه ” جرم محور” مطرح شد.
در مرحله دوم از توجیه مجازات، بر ” جرم” تکیه شد و هدف اصلی از مجازات، اعمال کیفر بر مجرم به تناسب جرم، اعلام گشت. با جرم محوری، عدالت و نظم به هم ریخته دوباره باز میگردد و کیفر باید مطابق جرم ارتکابی باشد و در صورت مشابهت جرم با کیفر، تعادل در جامعه برقرار خواهد شد. در این مرحله، پیشرفت و تحول نسبت به کاهش اندیشه انتقام جویی به خوبی مشهود است؛ زیرا بزه کار دیگر نابود یا تحقیر نمی شود، بلکه فقط باید به اندازه رفتار بدی که مرتکب شده است، کیفر را پذیرا شود. [۱۴۰]
سومین تحول در فلسفه مجازات، زمانی است که کیفر متوجه بزهکار و جامعه می شود و کیفر برای رسیدن به اهداف و نتایج خاصی در مورد مجرم و نیز جامعه اعمال میگردد. مشروعیت مجازات نیز به تحقق این اهداف بستگی دارد که به دیدگاه ” سودمندی” معروف است، برخلاف مرحله دوم تحول که به ” سزادهی” توجه داشت.
اینک به بیان و بررسی بیشتر فرایند تحول در اندیشه اهداف کیفری در دنیای غرب می پردازیم و نظریه های مربوط به فلسفه و اهداف مجازات در نظام کیفری غرب را در دیدگاه اندیشمندان غربی می کاویم. باید دانست اسناد حقوق بشری از همین اندیشه ها اثر پذیرفته اند.
(الف) دیدگاه سزادهی
این دیدگاه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به صورت رسمی مطرح شد و توجه فیلسوفان و حقوق دانان را به اهداف مباحث کیفری جلب کرد. این دیدگاه در اعتراض به مکتب” سودگرایانه” پدید آمد، ولی ریشههای تاریخی آن به زمان سقراط، افلاطون و ارسطو بر میگردد. [۱۴۱]
“