“
در اهمیت تفاوت بین نوآوری و خلاقیت، مُهر[۱۵] (۱۹۶۹) نیز اشاره نموده است که در دنیای سازمانی این تشخیص بسیار مهم بوده و باید نوآوری و خلاقیت را از یکدیگر تمیز دهیم، چرا که یک سازمان میتواند در حال به وجود آوردن (خلق) چیزی جدید برای استفاده خودش باشد (نوآوری)، و یا اینکه برای انتفاع دیگران آن را به وجود آورده باشد (خلاقیت یا اختراع) (مهر، ۱۹۶۹). رزنفلد و سروو[۱۶] (۱۹۹۰) ماهیت خلاقیت یا اختراع را از نوآوری به وسیله رابطه زیر تفکیک نموده اند:
نوآوری = مفهوم + اختراع + انتفاع
در این رابطه، مفهوم اشاره بر ایده ای است که با توجه به چهارچوب مرجعی آن (فرد، دپارتمان، سازمان، و یا یک دانش انباشته شده) جدید است. اختراع اشاره به هر ایده ای جدید است که به حقیقت پیوسته باشد، و انتفاع بر به دست آوردن حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد (رزنفلد و سروو، ۱۹۹۰).
در مورد نوآوری و تغییر نیز، تفاوتهایی وجود دارد. برای مثال، تغییر میتواند به بهبود رضایت شغلی یک فرد اطلاق شود، در حالی که نوآوری نتیجه و تأثیری بیش از یک فرد را در بر میگیرد و تأثیر آن، ورای دپارتمان ایجاد کننده آن است (فو و همکاران[۱۷]، ۲۰۱۵). بر اساس نظر کنن[۱۸] (۲۰۰۲)، تغییر ایجاد هر چیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد. اما نوآوری ایجاد ایده هایی است که برای سازمان جدید است. از این رو، تمام نوآوری ها میتوانند منعکس کننده یک تغییر باشد، در حالی که تمام تغییرها، نوآوری نمی باشند. تغییر نتیجه ای از فرایند خلاقیت و نوآوری است (کنن، ۲۰۰۲).
در این راستا، وبر و نایت[۱۹] (۲۰۰۴) ارتباط میان خلاقیت، نوآوری و تغییر را به صورت شکل (۲-۱) بیان کردهاند (ویر و نایت، ۲۰۰۲).
شکل (۲-۱): رابطه خلاقیت، نوآوری و تغییر (وبر و نایت، ۲۰۰۴).
خلاقیت
تغییر
نوآوری
بنابرین، تمام نوآوری ها میتوانند منعکس کننده یک تغییر باشند و تغییر نتیجه ای از فرایند خلاقیت و نوآوری است و بالعکس.
با در نظر گرفتن نظریه های مطرح شده، خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود داشته و یا به عبارتی به معنای دلالت بر پیدا کردن چیزهای جدید است هر چند که ممکن است به مرحله استفاده در نیاید. نوآوری به عنوان هر ایده جدیدی است که دربرگیرنده توسعه یک محصول، خدمات یا فرایند میگردد که ممکن است نسبت به یک سازمان، یک صنعت، یا ملت و یا جهان جدید باشد. این نوآوری (ها) به تغییر و انطباق بهتر سازمان با ایده های جدید منجر می شود.
۲-۲-۲- انواع نوآوری
اکثر محققان نوآوری را به صورت زیر طبقه بندی کردهاند:
-
- نوآوری اداری[۲۰] : نوآوری اداری، روش مدیریت سازمان را بهبود می بخشد و با تغییر و ایجاد روش، سبک و ساختار مدیریتی نو در شیوه مدیریتی موجود در سازمان موجب تحول و نوآوری می شود. برای مثال هنگامی که شرکت متوجه شود که قدرت رقابت خود را در بازار از دست داده است میتواند با تجدید نظر و ایجاد ساختار سازمانی جدید، جایگاه خود را مجدداً به دست آورد (رویز مونرو و همکاران[۲۱]، ۲۰۱۶).
-
- نوآوری تولید[۲۲] : نوآوری تولید، به تولید محصولات و یا خدمات جدید یا ارتقاء محصولات یا خدمات قبلی می انجامد. این نوع نوآوری پرکاربرد ترین و رایج ترین نوع نوآوری میباشد که میتواند بسیار سودمند برای سازمان باشد. به طور مثال، زمانی که شرکت با رقبای خود که از نمونه های مشابه و تقلیدی محصولات برای رقابت بر سر قیمت استفاده میکنند روبه رو می شود، با نوآوری در محصولات خود و با تدوین برنامه ای، اقدام به تولید محصولات نو کرده و با رقبای خود مقابله میکند (پولمن و رینی[۲۳]، ۲۰۱۶).
-
- نوآوری فرایند[۲۴] : نوآوری فرایند به فرآیندهای بهبود یافته در سازمان به عنوان مثال در بخش های عملیات، مدیریت منابع انسانی، امور مالی و… منتج می شود. این نوع نوآوری بر بهبود اثربخشی و کارایی تأکید می ورزد و با بهبود در فرایند و با ایجاد روش و فرایند جدید و نوین و یا تغییر در فرایند، سبب بهتر شدن جریان کار، ارتقا، بهبود محصول و خدمات و در نهایت پیشرفت سازمان میگردد (لی و همکاران[۲۵]، ۲۰۱۶).
- نواوری تکنولوژیکی[۲۶] : نوآوری تکنولوژیکی شامل خلق محصولات و فرایند های جدید و تغییرات عمده تکنولوژی در این دو مورد می شود. این تغییرات در صورتی نوآوری تلقی میشوند که به بازار عرضه شده (نوآوری محصول) و یا در یک فرایند تولید به کار رفته باشند (نوآوری در فرایند) (کوگان و همکاران[۲۷]، ۲۰۱۷).
درعلم مدیریت نوآوری با توجه به دیدگاه های مختلفی طبقه بندی می شود. یک دیدگاه کاربردی و عملی این است که انواع نوآوری از دیدگاه سازمان و با توجه به منابع مالی مورد نیاز، مهارتهای موردنیاز، سطح ریسک، سرعت نوآوری برای ورود به بازار و… بررسی گردد. بر اساس این دیدگاه انواع نوآوری عبارت است از:
۱- نوآوری بنیادی[۲۸] : این نوآوری منجر به خلق بازارهای جدید می شود. پذیرش کند محصول جدید از طرف مصرف کنندگان، هزینه بالا و مخاطره آمیز بودن این قبیل نوآوریها ازجمله ویژگیهای آن است. نوآوریهایی از این قبیل برای شرکت به وجود آورنده آن، حق ثبت به وجود می آورد و به شرکت یک برتری تکنولوژیکی نسبت به رقبا میدهد و در دراز مدت منجر به حاکمیت آن ها در بازار می شود. برای به دست آوردن چنین موقعیتی در بازار شرکت باید سرمایه گذاری سنگین و مستمر بر روی مهارتهای کارکنان و تجهیزات انجام دهد (آدامز و همکاران[۲۹]، ۲۰۰۶ : ۴۷).
۲- نوآوری مبتنی بر توسعه عملکرد محصول[۳۰] : وقتی نوآوری در محصولی به وجود میآید، شرکتها تلاش میکنند که کاربرد این محصول جدید را افزایش دهند. ویژگیهایی مانند قدرت، دوام و انعطاف پذیری در توسعه کاربرد محصول مؤثر است. به طور کلی نوآوریهای بنیادی، زمینه اصلی برای توسعه کاربرد محصول را فراهم میسازد. توسعه کاربردهای محصول به لحاظ مالی کمتر هزینه بر است و هزینه تحقیق و توسعه شرکتهایی که بر روی این قبیل نوآوریها کار میکنند، بسیار بیشتر از شرکتهایی است که تحقیقات بنیادی انجام میدهند. این نوآوری نیاز به دیدگاه ساختاریافته ای برای تعریف و حل مشکل و مهارتهای مرتبط با مهندسی، بخصوص شیمی و مهندسی مکانیک دارد و به دلیل محیط رقابتی باید کار تحقیق به سرعت به نتیجه برسد. بنابرین باید رابطه متقابل بین کارکنان بخشهای تولید و تحقیق و توسعه وجود داشته باشد (هاسینگ[۳۱]، ۲۰۱۴: ۴۳۳).
۳- نوآوری مبتنی بر ساختار فناوری[۳۲] : تجدید ساختار فناوری مستلزم وارد کردن مواد یا تجهیزاتی از دیگر حوزه های صنعت برای تولید هر محصول جدید است که اساساً با توسعه کاربرد محصول یا فرمول بندی جدید فرق دارد. زیرا با ترکیب چند تکنولوژی، محصولی کاملاً متفاوت ارائه می شود. در این نوع نوآوری نیز باید بین کارکنان تولید، مهندسی و تحقیق و توسعه ارتباط نزدیکی باشد (آدامز و همکاران، ۲۰۰۶ : ۴۸).
“